نقش هوش هیجانی و تفکر استراتژیک در سازمانها
به گزارش بیدنا به نقل از ایبنا، کتاب «نقش هوش هیجانی و تفکر استراتژیک در سازمانها» پس از مبانی نظری و تعهد سازمانی به تفکر استراتژیک، نمایی از تفکر استراتژیک و برنامهریزی استراتژیک، مراحل تعهد سازمانی، برنامهریزی برای یادگیری، یک مدل از هوش هیجانی و اثربخشی سازمانی، تفکر استراتژیک برای کتابخانهها و… پرداخته است.
مولف در این کتاب کمحجم به هوش هیجانی پرداخته و نوشته است: «هوش هیجانی ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد که برای اولین بار توسط ثروندیک در سال ۱۹۲۰ مطرح شد. بهزعم وی، هوش اجتماعی بیانگر توانایی درک و مدیریت افراد در روابط انسانی است. در اوایل سال ۱۹۸۰، محققان به مفهومسازی نظاممند ایده هوش هیجانی دست زدند. مشهورترین آنها، مفهوم هوش درون و بینفردی گاردنر (۱۹۸۳) و کار استینر (۱۹۸۴) در زمینه سواد عاطفی بود که سنگ بنای مفهومی شد که سالوی و مییر در سالهای ۱۹۹۰-۱۹۸۹ آن را هوش هیجانی نامیدند. به تعبیر سالوی و مییر، هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است که بیانگر توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران، تمایز میان آنها واستفاده از این اطلاعات برای هدایت فکر و عمل است.
در سال ۱۹۹۶، دانیل گلمن، با انتشار کتاب مشهور خود، نقش قابلتوجهی در عمومیتبخشیدن به این مفهوم ایفا کرد. وی در سال ۱۹۹۸، با توجه به یافتههای محققان پیشین، هوش هیجانی را چنین توصیف کرد: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است که مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است. به عبارت دیگر، هوش هیجانی بیانگر توانایی اداره¬ی مطلوب خُلق و خو، وضع روانی و کنترل تنشهاست و در واقع عاملی است که به هنگام ناکامی در دستیابی به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید میکند.»
درباره تعهد سازمانی میخوانیم: «تعهد کارکنان برای موفقیت سازمانی معاصر ضروری است (براون، ۲۰۰۳). کارکنان دارای تعهد بالا احتمالاً مشتاق هستند به خاطر سازمان تلاش بیشتری انجام دهند. دلبستگی قوی فرد به سازمان تواناییهای انطباقی بهتر و پاسخدهی بیشتر به تغییرات در تقاضاهای مشتری را امکانپذیر میسازد، همچنین باعث انطباق با فشارها و اضطرارهای محیطی میشود. در بسیاری از سازمانها، کارکنان عامل عمدهای را تشکیل میدهند و اثربخشی، کارآمدی، و عملکرد حرفهای سازمان را تحتتأثیر قرار میدهند. بنابراین برای عملکرد موفق، هر سازمانی علاقمند به افزایش کارکنانی است که به سازمان و اهداف آن متعهد هستند.
عوامل متعددی در تعهد سازمانی مؤثرند؛ ازجمله نوع شغل، فرصتهای استخدامی دیگر، محیط کاری و خصوصیات فردی. از جمله خصوصیات فردی که به نظر میرسد با تعهد سازمانی ارتباط داشته باشد، هوش هیجانی است. منظور از هوش هیجانی طبقنظر سالوی و مایر توانایی دریافت سریع، ارزیابی و ابراز هیجانات، فهمیدن و اداره کردن آنها و بهکاربردن اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال است. درگذشته مدیران برای به استخدام درآوردن کارکنان توجه خود را بر روی هوشبر متمرکز مینمودند و هیجانات را به عنوان اِخلالگر منطق عملیات سازمانی میپنداشتند.»